...هی روزگار

 


 

گاهی وقت ها احساس میکنم که دنیا یک تنگ کوچک و

 

من یه ماهی بیقرارهستم..باخودمی گویم ای کاش چیزی بود

 

 

برای نجات من ازاین حفره تاریک..چیزی شبیه بال یک کبوتر سفید که مرا به بی نهایت

آبی اسمان برساند......جایی که سرشارازنگاه ستاره هاست وزنگی شبیه زمین نیست....

+ یک شنبه 28 آبان 1391| 14:24|eli|

 

چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن ....

تو جاده ای که درآن هیچ بادی نمی وزد.....

+ یک شنبه 28 آبان 1391| 14:6|eli|


راستش بچه که بودم فقط تاده تامیتونستم بشمارم

 

 

نهایت هرچیزی واسم ده تابود 

 

 

بابام که همه ی دنیام بود ده تادوستش داشتم

 

 

خلاصه ته ته دنیاواسم ده تا بود

 

 

حالادلم گرفته میدونین چقدر؟

 

 

به اندازه همون ده تای بچگیییی.....

 

 

دلم واسه بچگیام تنگ شده واسه معصومیت بچگی...

 

واسه آرزوهای بچگی...

ازدنیای آدم بزرگامتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنفففففففففففففففرم............

+ یک شنبه 28 آبان 1391| 13:7|eli|


 

 

میدونی؟؟

 

 

باید بفهمی وقتی دلت میگیره...تنهایی!!!

 

 

باید یاد بگیری از هیچ کس توقع نداشته باشی!!!

 

 

باید عادت کنی که با کسی درد دل نکنی!!! 

 

باید درک کنی که هرکس مشکلات خودشو داره!!!

 

 

باید بفهمی وقتی ناراحتی...دلتنگی....یا بی حوصله ای....

 

 

هیچ کس حوصله ی تورو نداره...!!!

 

 

دیگه باید فهمیده باشی همه رفیق وقتای خوشی اند...!!! 

 

همه خودشون انقدر درد سر دارن که حوصله گند اخلاقیای تورو ندارن...!!!

 

 

همه اینقدر کار دارن که وقت ندارن واسه تو وقت بذارن...!!!

 

 

که به حرفات گوش بدن یا وقتی تنهایی کنارت باشن...!!!

 

 

ولی...ولی تو نباید اینجوری باشی...!!!

 

 

تو باید سنگ صبور باشی...!!!

 

 

تو باید سنگ باشی...!!!

 

 

دردای تو پیش دردای اونا هیچی نیست...!!! 

 

تو اصلا سختی نکشیدی...!!!

 

 

تو اصلا تنها نموندی....!!!

 

تو هیچ وقت غصه دار نیستی...!!!

 

 

نباید باشی...!!!

 

 

فـهـمـیـدی...؟؟؟


+ شنبه 27 آبان 1391| 15:7|eli|

میگی عاشق بارونی ولی وقتی بارون میاد چترتو باز میکنی...

میگی عاشق برفی ولی از یه گوله برف میترسی...

میگی عاشق پرنده ای ولی اونو تو قفس زندانی میکنی...

میگی عاشق گل هایی ولی اونارو از شاخه میکنی...

چطوری انتظار داری باورت کنم وقتی میگی عاشقتم؟؟!!

 

+ شنبه 27 آبان 1391| 14:57|eli|

یادمه که یه روز تو می گفتی هنوز عاشقتم ،دیوونتم

حالا میگی ازت  دیگه خسته شدم کم میارم،دردم و با کی بگم

اگه دلخورم از تو می خوام بدونی عمر منی ، عشق منی

میمیرم حالا که داری میری که من تنها بشم ، دردم و با کی بگم

به جون دوتامون ازت دلخورم

میدونه خدامون ازت دلخورم

با چشمام می گفتم نباید بری

واسه گریه هامون ازت دلخورم

خیال کردی آسونه تنها شدن

ببین التماسو تو چشمای من

خیال کردی من دل ازت می برم

واسه اینه میگم ازت دلخورم

می خوام از ته دل دیگه گریه کنم داد بزنم، آخه عاشقتم

می خوام هر جوریه ببینم تو رو باز  زل بزنم توی چش تو یه کم

دست و بگیرم که یادت بیارم قولمون و حرفامونو

بمونیم پیش هم آخه خسته شدم باز دوباره دلخورم از تو یه کم

به جون دوتامون ازت دلخورم

میدونه خدامون ازت دلخورم

با چشمام می گفتم نباید بری

واسه گریه هامون ازت دلخورم

خیال کردی آسونه تنها شدن

ببین التماسو تو چشمای من

خیال کردی من دل ازت می برم

واسه اینه میگم ازت دلخورم.....

.....

....

.....

..........

.............

 

+ شنبه 27 آبان 1391| 14:25|eli|